چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهایست
ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشایست
مرادر اوج می خواهی تماشا کن تماشا
دروغ این بودم از دیروز مرا امروز حاشا کن
دراین دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال من
همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم
عشـق مانند نواختن پیانو است …
ابتدا باید نواختن رو بر اساس قواعد یاد بگیری …
سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی …
————————————–
بــــازار سنـگ فروش ها کـجـــاسـت؟
به دنبال ســـنــگی کـمـیـابـم! آیــا ســـنـگ صــبـور هــم مــی فــروشنـد؟
—————————
در یک رابطه ی دونفره ؛
وقتی دو نفر هیچ مشکلی با هم ندارند ،
حتماً یکیشون تمام حرفهای دلش رو نمیگه … !
——————–
چه حسه قشنگیه وقتی از نگاهش میخونی که از نگاه کردنت واقعا لذت میبره ….!!!
—————–
شغلش این بود بیاید، عاشق کند… تنها بگذارد و برود…!
نامرد…
نمیدانم!
مامور بود و معذور…
——————–
این قلب شکسته را که ترمیم کنم …
باید به شمــا دوباره تقدیم کنم …
پس خود همه تکه ای از آن بردارید …
سخت است که عادلانه تقسیم کنم …!
- مستان همای -
—————–
آشنا هایم ;
غریبه هایی هستند ،
که تنها اسمشان را میدانم …!
————————–
هرچقدر هم بگویی مردها فلان، زن ها فلان. تنهایی خوب است، دنیا زشت است، آخرش روزی قلبت برای کسی تندتر می زند.
پرانسو دیمارکو
——————–
قدر لحظه ها را بدان
زمانی می رسد که تو دیگر قادر نیستـــــی بگویـــــی :
جبــــــران مـــــی کنم …/.
عشق را ... چگونه بودن را ...
دوستت
دارم ، و همیشه خواهم داشت
...
قشنگ نازنین من
که تو باشی دیگر از
هیچ نگاه هراسانی هراس ندارم
قشنگی دوست داشتن را ، سرمشق دلها می کنم .
تا تو هستی دلم برای کسی تنگ نمی شود .
عزیزم تا هستی با یاد تو زندگی برایم خوشبختی بزرگ است .
مرا همیشه و همه جا در کنار خود احساس کن .
که من همیشه کنار توام .
به دستهایت علاقه و حس بخصوصی دارم چون لبریز از محبت اند .
دوستت دارم
و دلم به اندازه بغض آسمان ابری پاییز برایت تنگ شده است
دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم
قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم
چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست
عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند
دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است
درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند
پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد.
عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت.
چقدر زود میگذرد زمان های با تو بودن
دوستشان دارم لحظه لحظه اش را
چشم درچشم ، شانه به شانه ، دست در دست
و قلب هایی که به هم دادیم
عشق و عشق
وقتی با توام دیگر هیچ نمی خواهم
به جز یک چیز
توقف زمان ،
دلم میخواهد با تو بودن بی انتها باشد ...
باران می آمد
خوب در یادم هست،
آن شبی را که در خلوت آن کوچه ی تنگ
من و تو پرسه زنان
بی توجه،
به چشمان تر آسمان
به خیال خودمان،
(زیر رقص باران) می رفتیم.
دست هر یک به دستان دگر،
گره از عشق خورده
بر لبان من و تو جاری بود، خنده ی شیرینی
و تو گویی که همه غصه به دل ها مرده
کو دلی افسرده؟!
من و تو غرق ز دنیایی سراسر خوبی، یکرنگی
و به دور از همه احساس بدی، دلتنگی...
مینویسم سرشار از عـ ـ ـشق
برای تویی که
تنهـــــــــا
مخاطب خاص ِنوشته های منی
برای تو که
بخوانی و بدانی
دوست داشتنت در من ؛ بی انتـهـــاست !!!
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست
و تمام نفس هایم خلاصه در نفس های توست
ای زلال تر از باران و پاک تر از آینه
به وجود پر مهر تو میبالم
تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم
ای مهربان
پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمان پر خواهد گشود و
زیباییت را به رخ فرشتگان خواهد کشید
تبسمی از تو مرا کافیست
که از هیچ به همه برسم ....
منتظر لحظه ای هستم
که دستانت را بگیرم
در چشمهایت خیره شوم
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم
منتظر لحظه ای هستم
که در کنارت بنشینم
سر بر شانه ات بگذارم
و از عشق تو
از داشتن تو اشک شوق بریزم
منتظر لحظه ای هستم
که تو را در آغوش بگیرم
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم
آری
من تو را دوست دارم
و عاشقانه تو را می سرایم